افرادی که در واحد مشارکت کار میکنند اغلب خیلی دیر متوجه میشوند که در آستانه فرسودگی شغلی هستند. تعهد آنان به مأموریتشان و همچنین اشتیاق به تحقق اهداف توسعه باعث میشود که بهشدت روی کارشان متمرکز شوند و تندرستی خود را به خطر اندازند.
جسیکا ورد دانشیار دانشگاه نوادا در لاسوگاس که در زمینه فرسودگی شغلی در سازمانهای غیرانتفاعی تحقیق میکند میگوید: «اگر جمعآوریکننده کمکهای نیکوکاری هستید و احساس میکنید که سیر یا گرسنه ماندن کودکان در هفته آینده بستگی به مقدار پولی دارد که جمعآوری میکنید، فشار بیشتر به خود وارد خواهید کرد.»
نظرسنجی سال ۲۰۲۲ کرونیکال که در آن ۶۸۵ جمعآوریکننده کمکهای نیکوکاری مشارکت داشتند نشان داد که استرس و فرسودگی شغلی در بطن این حرفه قرار دارند. ۹۴ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی گفتند که کاملاً یا تا حدودی موافقاند که فشار زیادی برای موفق شدن وجود دارد، و ۸۲ درصد گفتند که نقش شاغلان در این حرفه دستکم گرفته میشود. با توجه به چنین نرخ بالای نارضایتی، جای تعجب نیست که پیشکسوتان این حرفه در حال کنارهگیریاند و سازمانها برای استخدام استعدادهای موردنیاز خود دچار چالش هستند.
به اعتقاد کارشناسان، برای حفظ سلامتی و عملکرد مطلوب کارکنان واحد مشارکت، به تلاش مضاعف از جانب روسا و مدیران آنها نیاز است. آنها باید مراقب نشانههای فرسودگی شغلی در کارکنان خود باشند، ازجمله تغییرات روحیه و بهرهوری یا افزایش تناوب ابتلا به بیماری.
یان ادیر، مدیر مدیریت توسعه و اعتبارسنجی انجمن جمعآوریکنندگان کمکهای نیکوکاری میگوید: «فکر نمیکنم که بتوانید کارمند داشته باشید و نقش مهمی را که در تندرستیشان دارید درک نکنید. امروزه، رهبری یعنی مراقبت از افرادی که کار را انجام میدهند، نهفقط خودِ کار.»
احوالپرسی زودهنگام و متناوب
حتی تواناترین و کارآمدترین کارمندان نیز میتوانند در معرض فرسودگی شغلی باشند، و آنها اغلب، تبحر زیادی در پنهان کردن این واقعیت دارند. جمعآوریکنندگان اعانه عادت دارند نیکوکاران را در اولویت قرار دهند، و احساس هرگونه استرس یا ناراحتی را پنهان نمایند. ورد که محقق فرسودگی شغلی است میگوید که کار کردن با یک نیکوکار بزرگ ممکن است دشوار باشد، اما جمعآوریکنندگان اعانه نمیتوانند آزردهخاطر شوند و کمک بزرگ نیکوکار را از دست دهند. به همین دلیل، احساسات واقعیشان را سرکوب میکنند و خود را در ظاهر خشنود نشان میدهند. محققان چنین حالتی را عملکرد سطحی مینامند و آن را مرتبط با افزایش تجربیات استرس و فرسودگی شغلی میدانند.
جمعآوریکنندگان اعانه نیازمند فرصتهایی هستند تا شخصیت صوری خود را کنار بگذارند و با چالشهایی که با آنها مواجه هستند و زمانی که نیاز به حمایت دارند آشنا شوند. به گفته ورد، درد و دل با همکاران کمککننده است، اما آنها همچنین نیاز دارند که احساس کنند مدیرشان زیروبم کارشان را درک میکند. احوالپرسی از جمعآوریکنندگان اعانه باید مستمر باشد و به تندرستی آنها بپردازد، نهفقط به بررسی اینکه آیا موفق به تحقق اهداف تعیینشده برای جمعآوری اعانه شدهاند یا خیر.
به گفته ادیر، گفتوگو در مورد تندرستی عاطفی ممکن است برای برخی از مدیران دشوار باشد. اما دورههایی همچون کمکهای اولیه سلامت روان، دورهای رایگان که در سراسر کشور توسط شورای ملی تندرستی روان عرضه میشود، میتوانند ابزار لازم را جهت مطرح کردن موضوع به شکل نافذ و شایسته در اختیار مدیران قرار دهد.
مدیران همچنین باید به تیم خود نشان دهند که واقعاً خواهان شنیدن حقیقت در مورد چگونگی عملکردشان هستند، حتی اگر به این معنی باشد که خودشان کار بیشتری انجام دهند تا به کارمندی که بیشازحد فرسوده شده است استراحت دهند.
مدیسون گونزالس، مدیر اجرایی مورنینگ لایت، آسایشگاه بیماران لاعلاج در ایندیاناپولیس، میگوید: «شخصاً تلاش میکنم که درباره تجربیاتم از فرسودگی شغلی بسیار شفاف باشم. سپس احساس میکنم که تیم حق دارد بگوید: بله، این باعث شده که واقعاً استرس داشته باشم و این واقعاً برایم طاقتفرساست.»
گونزالس میگوید، همچنین به رسمیت شناختن کارکنان بهعنوان اشخاص حقیقی «اقدام پیشگیرانه» بسیار ضروری است تا مدیران بتوانند پیش از آنکه فرسودگی شغلی کامل رخ دهد، متوجه تغییرات در انرژی، احوالات و کارآمدی کارمندان خود شوند و به آنها رسیدگی کنند.
مندی شارپ ایزینگر، در سمت قبلی خود در سازمان غیرانتفاعی آموزش و حقوق کودکان متوجه شد که یکی از اعضای تیم حال و روز خوشی ندارد. انرژی او پایین بود و در فواصل زمانی کوتاه بیمار میشد. ایزینگر که حالا مدیر برنامهریزی در مرکز نیکوکاری دوروتی ای. جانسون است، و ابزار توسعه تحقیقاتی و حرفهای برای سازمانهای غیرانتفاعی تولید میکند، مشاهدات خود را حین بررسی عملکرد آن عضو تیم به اشتراک گذاشت و پیشنهاد داد تا به وی برای تمرکز روی تندرستیاش کمک کند.
در یک بررسی عملکرد متداول، مدیر اهداف رشد حرفهای کارکنان را برای سال آینده تأیید میکند، مانند بهبود مهارت سخنرانی در جمع. در این مورد، ایزینگر کارمند موردنظر را تشویق به گنجاندن هدف تندرستی، بهعنوان بخشی از اهداف حرفهای خود کرد. کارمند هدفش را سه بار مراقبه در هفته تعیین نمود و به ایزینگر اجازه داد که در جریان بررسیها، در مورد فرایند مراقبه از او سؤال کند.
ایزینگر میگوید: «این چیزی نبود که بر اساس عملکرد اندازهگیری کنیم، بلکه چیزی بود که هر دو موظف بودیم اطمینان حاصل نماییم که او بتواند هرزمانی که امکانش را دارد روی آن تمرکز نماید.»
روبی واترز روبیچو، استادیار دانشگاه تگزاس و ایاندام که در زمینه گرایش کارکنان سازمانهای غیرانتفاعی به کار مفید تحقیق میکند میگوید، همچنین برای مدیران کمککننده است که از کارمندان خود سؤال کنند کدام بخشهای وظایفشان را خصوصاً پراسترس میدانند و کدام قسمتها را مفید.
تحقیقات در مورد کارکنان سازمانهای انتفاعی نشان داد، وقتی مدیران از آنها سؤال کردند که کدام بخش از شغلشان سودمند است، احساسشان این بود که کارشان تأثیر بیشتر دارد. روبیچو میگوید، پرسیدن سؤالاتی مانند، «چه جنبهای از حرفه شما به نظرتان سودمندتر است؟ و بهعنوان رئیس، چگونه میتوانم به شما کمک کنم که روی این جنبه متمرکز شوید؟» فضایی در اختیار کارمندان قرار میدهد تا همراه با رئیسشان بازنگری و تجدیدقوا نمایند. این کار همه موانع را در کار روزمره فرد از بین نخواهد برد، اما به اعتقاد روبیچو، این پرسشها منجر به گفتگوهای پربار میشوند که همچنین میتوانند به مدیر جهت درک بهتر کارمندان خود بهعنوان اشخاص حقیقی کمک کنند.
ستایش دستاوردها
بازنگری، بهصورت طبیعی برای بسیاری از کارکنان سازمانهای غیرانتفاعی رخ نمیدهد، که آنها قادرند در مسیر تحقق اهداف کوتاهمدت گسترده، روی تحقق اهداف درازمدت مانند پایان بخشیدن به بیخانمانی یا تضمین فارغالتحصیل شدن تمام کودکان از کالج نیز تمرکز نمایند. جمعآوریکنندگان اعانه، که موفقیتشان با مقدار پولی که میتوانند برای هر مأموریت جمعآوری کنند سنجیده میشود، میگویند که احساس میکنند در حال درجا زدن هستند، و هیچ فرصتی برای تجدیدقوا ندارند.
ادیر میگوید: «موفقیت را خیلی خوب ستایش نمیکنیم. میتوانید به موفقیتی بزرگ دستیابید، میتوانید به هدف خود برای یک رویداد برسید، میتوانید برنده جوایز مالی قابلتوجه شوید، اما پسازآن به دنبال چیز دیگری خواهید رفت.»
این الگویی است که کارلی یولر از شغل خود بهعنوان جمعآوریکننده اعانه در رویدادهای ویژه یک سازمان سلامت غیرانتفاعی به یاد میآورد، شغلی که او آن را بیانتها توصیف میکند. بولر که هماکنون مدیر بازاریابی مموری فاکس، شرکت فناوری که به سازمانهای غیرانتفاعی خدمات میدهد، است میگوید که روسا در محل کار سابقش بهندرت از دستاوردهای جمعآوریکنندگان کمکهای نیکوکاری ستایش میکردند.
او ساعتهای طولانی را که برای جذب حامیان مالی شرکتی جهت رویدادها صرف میکرد به یاد میآورد. وی گزارش کار خود را به روسا و معتمدان گروه میداد، اما آنها بهجای ستایش و قدردانی از کاری که انجام داده بود، نامهای شرکتهای دیگر را مطرح میکردند که باید تلاش میکرد این مؤسسات را نیز بهعنوان حامی مالی جهت پوشش هزینههای بیشتر جذب کند.
او در مورد جمعآوری کمکهای نیکوکاری در سازمانهای غیرانتفاعی میگوید: «هر چه بیشتر پول جذب شود، میتوان خدمات بیشتر ارائه داد و به افراد بیشتر کمک کرد. میتوانید روی زندگیهایی را که تغییر میدهید قیمت بگذارید اما این کار هزینه دارد.»
گونزالس بهعنوان رئیس آسایشگاه بیماران لاعلاج، از عوارض منفی عاطفی بر کارمندانش، حین مراقب از مراجعهکنندگانی که روزهای پایانی زندگی خود را سپری میکنند آگاه است. او میگوید، شدت این تجربه، اهمیت شناخت تأثیرگذاری کارمندان آسایشگاه را دوچندان میکند. ستایشها الزاماً نباید در قالب کارهای بزرگ باشند. برای گونزالس، این ستایشها میتوانند اغلب شبیه به درنگ جمعی باشند: «این هفته به 3 نفر کمک کردیم که با کرامت از دنیا روند. خانواده آنها تا آخر عمر این کار را به خاطر خواهند سپرد و ما تأثیر ماندگار از خود برجای گذاشتیم.»
هنگامیکه روسا به کاری که تیم آنها جهت تحقق مأموریتشان انجام میدهد پی میبرند، انرژی مثبت بیشتری منتقل میکنند. بیلی سندبرگ استادیار دانشگاه ایالت پورتلند که در مورد کارهای سودمند تحقیق میکند میگوید: «فرسودگی شغلی، تا حدودی، احساس بیاثر بودن است، و اینکه کارتان ارزش ندارد.» ستایش از دستاوردها، از طریق یادآوری این موضوع به کارمندان که کارشان تفاوت ایجاد میکند، مانع فرسودگی شغلی میشود.