مسئولیت اجتماعی شرکتی که این روزها زیاد به گوش میخورد، ترجمهای از CSR یا همان Corporate Social Responsibility است.
حرف S در CSR به معنی وابستگی و مسئولیتهای کسبوکار در برابر جامعه است. کسبوکارها افراد را به کار میگیرند، به افراد جامعه خدمت یا محصول میفروشند و متعلق به اعضای جامعه هستند. بر این اساس، رفتارهایی از کسبوکار که از نظر اجتماعی انگشت نما باشد، با تنبیه اجتماعی روبهرو میشود. به همین ترتیب میتوان گفت ممکن است شرکتهایی که انتظارات اجتماعی را برآورده میکنند یا حتی فراتر از آنها عمل میکنند، با پاداش اجتماعی مواجه شوند.
حرف R در CSR به تعهد پاسخگویی یا مسئول بودن در برابر چیزی اشاره میکند. به عبارتی دیگر CSR نشان میدهد که شرکتها مسئولیت اقدامات و اثرات خود را میپذیرند و نسبت به آنها پاسخگو هستند.
تاریخچه مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR)
سوابق اخلاقی مرتبط با CSR در متون اسلامی مسیحی، یهودی، هندویی، کنفوسیوسی و ایرانی به چشم میخورد. همچنین ردپای این مفاهیم را میتوان در هنجارهای اجتماعی دید که تعهدات مشخصی بر دوش افراد ثروتمند، میگذارند. این هنجارها شامل رفتار منصفانه با دیگران، حمایت از نیازمندان، و مواظبت از منابعی است که فردی به واسطه آنها توانگر شده است. این هنجارها و آداب عرفی در برداشت های مدرن از مسئولیت پذیری کسب وکار ها وارد شده و خود را نشان دادهاند.همچنین سوابق اخلاقی مشخصی ازCSR به انتظاراتی مربوط میشود که جامعه از افراد صاحب کسب وکار در طی قرنها داشته است. به طور مثال در سنتهای اروپایی این انتظارات اغلب در قالب انسان دوستی و پدرمآبی بوده است.
از سال ۱۹۹۰ ، درCSR تاکید بیشتری بر اثرات اجتماعی عملیات کسب وکارها شده است. درواقع، CSR تنها اقداماتی در بطن عملیات شرکتها، تصاویر بهداشت و ایمنی، احترام به تکثر (فرهنگی و جنسیتی) کارکنان، سیاستهای مبتنی بر فرصتهای برابر مصرف منابع محدود را در برنمیگیرد و شامل اقداماتی در زنجیرههای تامین بینالمللی هم میشود. چنین تاکیدی شیوه مصرف محصولات و خدمات خط و دور ریز آنها را هم شامل میشود. در دهه گذشته ، توجهات تنها معطوف به اثرات مستقیم کسب وکارها به عنوان موضوعی برای مسئولیتپذیری شرکتی نیست ، بلکه توجه به شرایط اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی وسیعتری هم که کسب وکار ممکن است در آنها به موفقیت دست یابد وجود دارد. در پرتو این نگاه ، کسب وکارها شروع به فعالیت در حوزههای متنوعی از مسئولیتپذیری کردهاند.
روندهای اخیر نشان می دهد کهCSR با مشاهدات کلیتری دربارهCSR در هم تنیده است و همین باعث وابستگی آن به شرایط، همپوشانی آن با موضوعات دیگر، و پویایی آن شده است. پویاییCSR بازتابی از بحثهای اجتماعی و مشروعیت مسائلی که جامعه به واسطه آنها کسب وکارها را مسئول میداند؛ توجیهاتی که به نفع مسئولیتهای کسب وکارها مطرح میشود و استراتژیهایی که برای نشان دادن این مسئولیت پذیریها در پیش گرفته میشود.
چشمانداز رهبری و اجتماعی CSR
با اینکهCSR حاصل تعهد و کار افراد بسیاری در داخل شرکت و در ارتباط بین شرکت و جامعه است، بدیهی است که بدون تعهد رهبری سازمان ، تلاشها و انرژیهایی که صرف آن میشود در حالت خوشبینانه بی فایده و در حالت بدبینانه با نتایج نامطلوب همراه خواهد بود. اهمیت رهبری نه تنها تشخیص ساده الزامات جدید برای شرکت است، بلکه بنیان نهادن ارزش ها و اصولی است که هیئت مدیره آنها را مناسب بداند.
CSR تنها به واسطه توجه و اهمیت کسب و کارها به بلوغ نرسیده است. یکی از روندهای اخیر در این زمینه، تبدیلCSR از دغدغه ای کاملاً متعلق به کسب وکارها به مسئلهای است که جامعه درباره آن حساس است. نتیجه گسترش فعالیتهای کسب وکارها قرار گرفتن روزافزون این فعالیتها در معرض دید عموم جامعه و توجه عمومی به اثرات آنها بوده است. در پرتو این چنین توجهی، مدیران بسیاری از شرکتها محتاطانه تصور کردند که به زودی تمام اقدامات شرکت و اثراتش آشکار و همگانی خواهد شد و از این رو،CSR را جدی تر از قبل گرفتند. به این ترتیب، نگاه و قضاوت اجتماعی تبدیل به شکلی از مقررات نرم برای شرکتها شد، به این معنی که این انتظارات عمومی ممکن است رفتار مسئولانه شرکتها را بدون نیاز به قانون گذاری شکل دهد.
از شرکت مداری به شرکت گرایی
همانطور کهCSR بیشتر به جزئی اصلی در میان کسب وکارها و برنامه های رهبران شرکت ها تبدیل می شود، و بیشتر توجه جامعه را جلب میکند. به طور تناقضآمیزی بیشتر از شرکتمداری به شرکتگرایی تغییر جهت میدهد. با این که در اصلCSR درباره این است که کسب وکارها برای خودشان تصمیم بگیرند که مسئولیت های شان چیست و چگونه باید آنها را دنبال کنند، این مفهوم به دغدغه ی فراگیرتری تبدیل شده که در آن، جامعه مدنی و دولت به تشخیص و اطمینان از مسئولیتپذیری کسب وکارها مشغول شده است.
در قرن بیستم،CSR معمولاً شرکتمدار بود، به این معنا که شرکتها بازیگران اصلی این میدان بودند؛ تنها شرکتها بودند که مسئولیت پذیری شان درCSR توصیف میشد؛ علاوه براین، شرکتها حتی با ارجاع به انتظارات ضمنی و کلی جامعه، تصمیم میگرفتند که مسئولیتها شامل چه اجزایی است. نهایتاً، این خود شرکتها بودند که مسئولیتپذیری شان را جامعه عمل میپوشاندند. در مقابل، امروزCSR بیشتر شرکتگرا و منعکسکننده تحول عمده شده است.
اول آنکه، موضوعات مورد بحثCSR از فعالیتهای خود شرکتها فراتر رفته است و زنجیرههای تامین آنها و اثرات پایین دست ایشان را در بر گرفته است. دوم آنکه، اکنون شرکت ها به ارزیابیهای خارجی درباره اینکه مسئولیتهایشان باید شامل چه چیزهایی باشد واکنش نشان میدهند. سوم اینکه، CSR نسبت به شرکتمداری بیشتر شرکتگرا شده است چون بازیگران دیگری در کنترل و مدیریت سیاستها و منابع مسئولیت اجتماعی شرکتی درگیر شده است. این اتفاق معمولاً ناشی از مشارکتهایی است کهCSR نهادهای دیگر، یعنی سمنها و دولتها، موجب میشود.
چارچوبهای مدیریت مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR)
مشاوران مدیریت، چارچوبهای زیادی برای مدیریتCSR در شرکتها پیشنهاد کردهاند. اولاً این چارچوبها به شرکتها در تفکر درباره مسئولیتپذیری خود، اینکه نسبت به چه کسی یا چه دلیلی باشد و تدوین استراتژی بر مبنای آن کمک میکنند. دوم اینکه این چارچوبها به شرکتها در مدیریت سیستمهای سازمانی و منابع شان کمک میکند تا به نحوه پیوسته و سازگاری سیاستهای CSR خود را اجرایی کنند؛ سوم ابنکه چارچوبهای مدیریت مسئولیتپذیری اجتماعی در اطلاعرسانی CSR درباره اقدامات و نتایجCSR بیرون شرکتها (یعنی به مشتریان، سهامداران و عامه مردم) کمک میکند.
۴چهار چارچوب تاثیرگذار برای مدیریتCSR وجود دارد که به شرح ذیل میباشند:
1. هرم CSR
این مدل ۴ نوع مسئولیت پذیری را تفکیک میکند و آنها را در یک سلسله مراتب جای میدهد. این چهار نوع عبارتند از: اقتصادی، که پایه هرم است (معنی سودآوری که برای جامعه لازم است)؛ قانونی(معنی اقدام در حدود قوانین که از نظر جامعه ضروری است)؛ اخلاقی(که به معنی انجام کارهای درستی است که جامعه انتظار دارد)؛ و مدیریتی، که در رأس هرم قرار گرفته است. مهمترین نقطه قوت مدل مذکور سادگی آن است.
2. رویکرد ذینفعان
یکی دیگر از مدلهایی که بر تفکر کسب وکار ها دربارهCSR تاثیر عمیقی گذاشته مدل ذینفعان است. ذینفعان کسانی هستند که شرکت برای موفقیتش به آنها وابسته است و کسانی هستند که تحت تاثیر روند فعالیت شرکت قرار میگیرند. شرکتهایی که این مدل را به کار میگیرند، ذینفعان را بر اساس ماهیت شرکت و کسب وکار آن اولویتبندی میکنند، بر همین اساس میتوان ذینفعان اصلی را سرمایهگذاران، کارکنان، تأمین کنندگان و مشتریان، و بسته به کسب وکار ، دولت و جوامع محلی در نظر گرفت. ذینفعان ثانویه ممکن است شامل سازمانهای جامعه مدنی و رسانهها باشد. قوت رویکرد ذینفعان است که مشخص میکند که شرکتها نسبت به چه کسانی مسئول هستند و تاکید می کند که کسب و کارهای مسئولیت پذیر به دنبال یافتن راهحلهایی هستند که منافع و ارزش های بازیگران ، یا همان طور که فیمن گفته”مردم” ، را تأمین کند.
3. سه رکن اصلی
یکی دیگر از رویکردهایی که شرکت ها برایCSR پذیرفتهاند ” سه رکن اصلی” بر مبنای سه میم است: منفعت، مردم، محیط زیست. فرض این مدل این است که شرکتها تنها نباید به نتیجه صورتحسابهای مالی متکی باشند، بلکه باید اثرات اجتماعی و زیست محیطی خود را هم به حساب آورند. همچنین رویکرد گمان میکند که بین این ۳ میم برهم کنشهای بسیار مهمی هم وجود دارد که برای پایداری، لازم است شرکتها آنها را درک کنند.
4. ارزش مشترک
الگوی ارزش مشترک بر مبنای منطق ذینفعان استوار است، اما تمرکزش بیشتر بر هدف ایجاد ارزش مشترک، به عنوان منبعی از نوآوری و مزیت رقابتی برای شرکتها است این الگو به شرکتها توصیه میکند که محصولات و بازارهای خود را بازبینی کنند تا آنچه را جوامع نیاز دارند تولید کنند، بهرهوری را در زنجیره ارزش به نحوی باز تعریف کنند که به حداکثر سازی اثرات مثبت و کاهش اثرات منفی، تشویق به توسعه محلی و بهرهبرداری از منافع رویکرد شبکهای به کسب وکار و حل مسائل گستردهتر اجتماعی بیانجامد.
آشنایی بیشتر با افرا و خدمات آن