سازمانهایی که اهداف اجتماعی و زیستمحیطی را در کنار اهداف مالی دنبال میکنند، «کسبوکارهای اجتماعی» نامیده میشوند. در مورد چنین کسبوکارهایی مثالهای فراوانی وجود دارد. از جمله آنها میتوان به «سازمان روولوشن فودر» (Revolution Foods) به معنای انقلاب غذا که غذاهای سالم مدرسه را در ایالات متحده فراهم میکند، اشاره کرد. «انوی» (Envie) نیز یک بنگاه اجتماعی است که در زمینه بازیافت در فرانسه فعالیت دارد، سازمان «سالا اونو» (salaUno) یک بنگاه اجتماعی است که مراقبت از بینایی با هزینه کم در مکزیک را ارائه میکند. انگیزه عمومی برای مدلهای کسبوکارهای اجتماعی بهطور قابل توجهی بهخصوص در میان نسلهای جوان افزایش یافته است. با این حال بسیاری از کسبوکارها به همان روشهای قدیمی خود با تمرکز بر افزایش سودآوری و ارزش سهام، بدون توجه به پیامدهای اجتماعی و زیستمحیطی اقدامات خود، به فعالیت ادامه دادهاند.
وبسایت «استنفورد سوشیل اینوویشن ریویو» (Stanford Social Innovation Review) در گزارشی اعلام کرده است، اگر کسبوکارهای اجتماعی همچنان در نقش فعلی خود متمرکز بر حمایت از کسبوکارهای سودمحور باقی بمانند، ادامه فعالیت برای آنها بسیار دشوار خواهد بود، چه رسد به اینکه رشد کنند. بدبینانهتر اینکه، اگر تمرکز بر سود و ارزش همچنان به عنوان نیروی اصلی محرک سیستمهای اقتصادی و اجتماعی باقی بمانند، در این صورت فقط نابرابریها افزایش مییابد و بشر با سرعتی که نه تنها بقای گونههای دیگر بلکه بقای خود بشریت را به خطر میاندازد، به تخریب اکوسیستمهای طبیعی نیز ادامه خواهد داد.
چگونه بنگاههای اجتماعی میتوانند فراتر از نقش فعلی خود به عنوان الگویی برای اصلاح بقیه اقتصاد عمل کنند؟ کسبوکارها میتوانند رویههای سازمانی را اتخاذ کنند که به آنها امکان میدهد اهداف اجتماعی و زیستمحیطی را در کنار اهداف مالی پیگیری کنند.
درسهایی از کسبوکارهای اجتماعی
ایجاد توازن میان اهداف اجتماعی، زیستمحیطی و مالی کار سادهای نیست. اما مجموعهای از روشهایی شناسایی شدهاند که میتوانند به کسبوکارهای اجتماعی در ایجاد و حفظ فرهنگی برای پیگیری مشترک این اهداف کمک کنند.
نخست اینکه تعیین اهداف روشن در حوزههای اجتماعی، زیستمحیطی و مالی و نظارت بر پیشرفت در جهت دستیابی به آنها، امری حیاتی برای کسبوکارهای اجتماعی است.
دوم، باید بهرهگیری از سیستمهای تشویقی و آموزش کارکنان بهگونهای باشد که دستیابی به این اهداف را تسهیل کند و فقط اهداف مالی را در بر نگیرد، بلکه به اهداف اجتماعی و زیستمحیطی نیز توجه داشته باشد.
سرانجام اینکه رهبری از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ زیرا زمانی که رهبران کسبوکارهای اجتماعی به ایجاد تعادل میان اهداف اجتماعی، زیستمحیطی و مالی سازمانها اولویت میدهند، به ترویج فرهنگی کمک میکنند که همه کارمندان در تمامی سطوح سازمان را ملزم به ایجاد تعادل میان آن اهداف میکند. تحقیقات نشان داده است سازمانهایی که رهبران آنها فرآیندهای تصمیمگیری دموکراتیکتری را اتخاذ میکنند، کارمندان آن سازمانها با دیدگاهها و تخصصهای مختلف میتوانند برای ایجاد تعادل میان اهداف اجتماعی، زیستمحیطی و مالی تاثیرگذاری بهتری داشته باشند و آن اهداف را به خوبی دنبال کنند.
با این وجود، هر سازمانی میتواند با اتخاذ روشهای فوق، فرهنگی ترکیبی را برای دستیابی به اهداف متعدد ایجاد کند. هر چند انجام تغییرات درون سازمانها مهم هستند، اما برای تغییر رویه فعلی کسبوکارهای اجتماعی کافی نیستند. بنابراین باید تغییرات گستردهتری برای ایجاد تعادل میان اهداف اجتماعی، زیستمحیطی در کنار اهداف مالی انجام شود.
تغییر فضای کسبوکار
برای ایجاد زیرساخت جدید در دنیای کسبوکار، نیاز به ساختارهای قانونی بهبود یافته و پاسخگو، معیارهای پایداری و سیستمهای پاسخگویی و افزایش فرصتهای مالی است.
ساختارهای قانونی: تا همین اواخر، تعداد کمی از ساختارهای قانونی متناسب با کسبوکارهای اجتماعی وجود داشت، اما طی چند سال اخیر تغییراتی انجام شده است. شکل دقیق ساختارهای قانونی جدید، از کشوری به کشوری دیگر متفاوت است. با این حال، ناآشنایی و نااطمینانی رهبران کسبوکارهای اجتماعی با ساختارهای جدید قانونی استفاده از آنها را دشوار میکند. سیاستگذاران باید در نظر بگیرند که یک سازمان با استفاده از این ساختارهای قانونی چه مزیتهایی میتواند بدست آورد تا اطمینان حاصل شود که شرکتها برای بهکار گرفتن ساختارها انگیزه دارند. ایجاد این الگوهای قانونی، گام مهمی در تغییر فضای سازمانی است، اما به تنهایی کافی نیستند. انجام این کار نیاز به تغییر تفکر در بین رهبران شرکتها و سرمایهگذاران و مقامات دولتی دارد. برای تسهیل این تغییر، لازم است که استاندارد جدیدی خلق شود. استانداردی که دیکته کند عملکرد یک شرکت نه تنها براساس نتایج مالی آن، بلکه براساس عملکرد اجتماعی و زیستمحیطی آن برآورد میشود.
معیارهای پایداری و مکانیسم پاسخگویی: اگرچه از نظر تئوری اعلامیههای شرکتها در مورد تمایل خود برای دستیابی به اهدافی فراتر از به حداکثر رساندن سود سهامداران قابل ستایش است، اما معلوم شده است که برای ایجاد تغییرات واقعی کافی نیست. تحقیقات نشان داده است که برخلاف آنچه تصور میشد صرف نیت خیر کافی است، مکانیسمهایی برای اطمینان از پاسخگویی سازمانی عامل اصلی ایجاد تغییرات واقعی در فضای کسبوکار هستند. یکی از راههای ایجاد مکانیزمهای پاسخگویی، توسعه معیارهای پایداری است که بتواند همه شرکتها را از نظر عملکرد اجتماعی و زیستمحیطی در کنار عملکرد مالی آنها ارزیابی کند. علاوه بر اقدامات و معیارهای پایداری که سازمانها در پیش گرفتهاند، اقدام دولت لازم خواهد بود تا اطمینان حاصل شود که سازمانها به نوبه خود گامهای اساسی برای بررسی، گزارشدهی و بهبود تاثیرات اجتماعی و زیستمحیطی خود برمیدارند. در حالیکه دولتها در سراسر جهان میتوانند همگرایی استانداردهای پایداری را در یک چارچوب جهانی جامع کنترل و پشتیبانی کنند، یک عبارت هشدار نیز وجود دارد: توسعه و حفظ چنین مجموعه همگرا از استانداردها باید یک روند در حال تکامل باشد، زیرا مسائل پایداری، پویا هستند. با ایجاد و حفظ یک چارچوب جامع، کشورها میتوانند یک طرح مالیاتی پیشرو در شرکتها حاکم کنند تا با در نظر گرفتن تاثیرات اجتماعی و زیستمحیطی، از رشد کسبوکارهای اجتماعی بیشتر حمایت شود.
دسترسی به بودجه: حتی در محیطی با ساختارهای قانونی بهبود یافته و معیارهای پایداری بهتر به همراه سیستم پاسخگویی، برای راهاندازی و رشد کسبوکارهای اجتماعی سرمایه لازم خواهد بود. اما کسبوکارهای اجتماعی در دستیابی به این سرمایه ضروری با چالشهای مستمر روبهرو هستند، زیرا اینگونه کسبوکارها نه در قالب بنگاههای انتفاعی جای میگیرند و نه در قالب سازمانهای اجتماعی. توسعه و رشد سرمایهگذاری به قصد اثرگذاری اجتماعی و زیستمحیطی کمک کرده است که شرکتهای تامینکننده بودجه، اثرات بسیار مثبتی در حوزههای اجتماعی و زیستمحیطی برجای بگذارند. اما بهرغم رشد مداوم بازار سرمایهگذاری به قصد اثرگذاری اجتماعی و زیستمحیطی، بسیاری از ذینفعان نگرانند که شرکتها محصولات خود را به دروغ به عنوان برندی با اثرات اجتماعی، زیستمحیطی معرفی کنند. برخی استراتژیها برای جلوگیری از این گونه سوءاستفادهها باید اتخاذ شوند که عبارتند از: ایجاد یک سیستم تشویقی و حمایتهای زیرساختی برای تداوم رشد این بخش، همچنین ایجاد یک مبنای واحد برای سنجش شفافیت سرمایهگذاران و سازمانهایی که تامین سرمایه میشوند. این تغییرات به همراه استفاده از معیارهای پایداری که میتوانند برای پاسخگویی شرکتها بهره برده شوند، به ایجاد اعتماد بیشتر کمک میکنند.
نتیجهگیری
نقایص الگوی سهامدار محور در کسبوکارها که هم با بحران اقتصادی سال 2008 و هم با همهگیری «کووید-19» تشدید شده، به طور فزایندهای منجر به ایجاد جامعهای نابرابر، همچنین نابودی محیط زیست شده است. واضح است که وضع موجود ناپایدار است. کسبوکارهای اجتماعی میتوانند در خط مقدم یک اکوسیستم حساستر به مسائل اجتماعی و زیستمحیطی قرار داشته باشند. با این وجود، کسبوکارهای اجتماعی نمیتوانند به تنهایی این تغییر را ایجاد کنند. سازمانها نیز باید تغییر کنند و دولتها باید قواعد بازی را تغییر دهند و همه کسبوکارها را برای پذیرش اهداف اجتماعی و زیست محیطی در کنار اهداف مالی تشویق کنند.
زمانبندی مهم است. میتوان تصمیم گرفت که از بحران «کووید-19» درس گرفت یا کار خود را طبق معمول ادامه داد و سیاره زمین و بشر ساکن در آن را در معرض خطر قرار داد. گرچه به تنهایی نمیتوان تغییرات را در مقیاس مورد نیاز اعمال کرد، اما میتوان نیروها را برای تحول از طریق حرکتهای جمعی متحد کرد.